و سلام بهانه ی خوبی ست!

قصد به روز شدن نداشتم ولی دلم نیومد با سال ۸۹ و همه ی اتفاقات تلخ و شیرینش خداحافظی نکنم

سالی که دوسش داشتم

چقدر حرف نگفته موند توگلوم امسال ٬حرفایی که فقط قدم زدمشون!

چقدر شعر٬نگفته موند و ترسیدم از تولدشون! اما جاشون رو توی دفترم خالی گذاشتم٬ شعرایی که فقط تو میتونی بخونی

 

 به هرکجا که روم رنگ آسمان من این است

سیاه مثل دوچشم تو ! پس چرا بگریزم ؟ منزوی

 

چند وقت پیش متوجه شدم که به اسم من برای بعضی ها کامنت گذاشته شده

 به هرحال اگر توی کامنت هایی که با اسم من براتون گذاشته میشه ابهامی بود باهام درمیون بذارین اگر خودم براتون گذاشته باشم حتماتوضیح میدم!حداقلش اینه که کسی پسورد وبلاگمو نداره و نمیتونه به جای من جواب هارو بده.گفتنش خوبه که "جز برای دوستای نزدیکم" متن کامنت های من خارج از شعرو ادبیات نیست هیچ وقت هم به خودم اجازه نمی دم به شعرهابگم بد یا خدایی نکرده توهین کنم و...!

به هرحال غرض اطلاع رسانی بود و جلوگیری ازسوتفاهم های احتمالی وگرنه خدا مریضا رو شفا میده

امسال توی کنگره ها و یه سری جمع های شاعرانه دوستای خیلی خوبی پیدا کردم که برای همیشه دوستشون خواهم داشت دوستانی که حتی اگه نباشن همیشه هستن ! دوستایی که دیگه جزئی از دلتنگی های منن

همین جا باید از همه ی مهربونی های معصومه ی عزیزم تشکر کنم و این گل رو تقدیم کنم بهش  

 خوشحالم که ازحالا توی کنگاور یه دوست خوب دارم

 

 

و این هم غزل 

 

خوب است با گوش تو دنیا را شنیدن

گاهی تو را در کوچه های شعر دیدن

آهوی بازیگوش چشمان تو بودن،

هی لابلای حرف های تو دویدن

این زندگی با ما نمی سازد وگرنه

من را چه به از چشم های تو بریدن؟

باری ست بی تو زندگی بر شانه هایم

سخت است گاهی این نفس ها را کشیدن

بی تو کماکان می تپد این قلب خسته ...

نه! فرق دارد این تپیدن با تپیدن

شیرینی تلخی که در دلتنگی ماست

درهیچ جایی نیست حتی در رسیدن

...

وقتی به راهت مومنی، رنجی ندارد

سقراط بودن شوکران را سرکشیدن!

 ...